کد مطلب:148568 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:106

دورنمایی از اوضاع کوفه، هنگام قیام حضرت مسلم
گرچه در ماجرای ورود مسلم و شهادت آن حضرت، تا حدودی به اوضاع كوفه پی بردیم، ولی در اینجا باز لازم است به طور گسترده دورنمای اوضاع اجتماعی و سیاسی كوفه و به طور كلی عراق را قبل از ورود امام حسین علیه السلام به این سرزمین ترسیم بهتری كنیم، تا مطالب


آینده را با بصیرت بیشتر مورد بررسی و مطالعه قرار دهیم:

سال شصتم هجرت بود، مردم كوفه و اطراف آن از ظلم و ستم دستگاه سلطنت طاغوتی یزد به ستوه آمده بودند، كوفه در تب و تاب انقلاب بود، و همچنین آتش زیر خاكستر بود كه یك جرقه كافی بود تا انقلاب مردم به اوج خود برسد و شورشی وسیع بر ضد یزید به وجود آید.

جاسوسان و مزدوران یزید، جریان كوفه را لحظه به لحظه برای یزید كه در دمشق به سر می برد، گزارش می دادند، یزید نیز تمام فكر خود را درباره ی براندازی انقلاب كوفه به كار می برد و در این موضوع با بسیاری از اطرافیان مشورت می كرد.

در این میان ناگهان در كوفه شایع شد كه یزید در ضمن نامه ای به فرمانداری مدینه از امام حسین علیه السلام خواسته كه با یزید بیعت كند، ولی امام حسین علیه السلام بیعت نكرده و با خویشان و عده ای دیگر شبانه از مدینه بیرون آمده و در مكه به سر می برد.

سران انقلاب از هر سو جلسه تشكیل می دادند و درباره ی روند انقلاب در كوفه بحث می كردند، آنها در جلسات خود چنین نتیجه گرفتند كه برای امام حسین علیه السلام نامه بنویسند و او را دعوت به كوفه كنند و رهبری نهضت را به دست او بدهند و در كنار او انقلاب را به نتیجه برساند، نامه های بسیاری توسط گروهها و پیكها به سوی امام حسین علیه السلام فرستادند، مضمون نامه ها در فرازهای زیر خلاصه می شد:

«... ما امام و پیشوا نداریم و كسی نیست چراغ هدایت را پیش


روی ما روشن كند... به سوی ما بشتاب و ما را از راههای انحراف و بردگی در تحت ستم دستگاه طاغوتی یزید رهایی بخش.... باغها و دشتها سبز و خرم، همه چیز در جای خود، هیچ كمبودی نیست، جز اینكه رهبر شایسته نداریم.. در انتظار آمدن شما هستیم، در اینجا صدهزار شمشیرزن آماده ی حمایت از تو هستند....» [1] .

از جمله افرادی كه برای رساندن نامه از كوفه به سوی مكه شتافت «قیس بن مسهر صیداوی» بود، این پیشمرگ فدایی، از سران انقلاب كوفه به شمار می آمد، او همراه عده ای، با حمل بیش از پنجاه نامه از دعوت مردم كوفه را برداشته و به امام حسین علیه السلام رساندند.

امام حسین علیه السلام پس از خواندن نامه ها و گفتگو با فرستادگان مردم كوفه، نخست پسرعموی خود، حضرت مسلم علیه السلام را به نمایندگی از خود بسوی كوفه فرستاد، و در ضمن نامه ای شخصیت و شایستگی مسلم علیه السلام را معرفی كرد و در پایان نوشت:

«مسلم علیه السلام را جلوتر فرستادم تا اوضاع كوفه را از نزدیك بررسی كرده و به من گزارش دهد اگر دور محور او اجتماع كردید و زمینه ی قیام را آماده ساختید، به خواست خدا به سوی شما خواهم آمد...»

حضرت مسلم علیه السلام همراه چند نفر از مكه حركت كرد و پنج شوال 60 هجری وارد كوفه می شد، مردم استقبال گرمی از مسلم علیه السلام كردند، حتی 18 هزار یا 25 هزار مرد با او بیعت نمودند.


اوضاع بسیار خوب بود و در جهت انقلاب پیش می رفت، همه چیز روبراه بود... ولی... ولی جاسوسان یزید، همه چیز را به یزید خبر می دادند، یزید دید هیچ چاره ای نیست جز اینكه سیاست خشن را پیش گیرد، در این مورد «عبیدالله پسر زیاد» را شایسته این كار می دید، می دانست كه عبیدالله فردی خونخوار، بی رحم، سنگدل و پول پرست است و برای مقام و مال حاضر است همه چیز خود را فدا كنند و در حیله گری و شیطنت نیز نظیر ندارد، برای او كوفه فرماندار بصره بود، نامه نوشت و فرمان فرمانداری كوفه را نیز به او سپرد و همه چیز را به او واگذار كرد و از او اكیدا خواست كه با سركوبی شدید انقلاب و انقلابیون در كوفه، كوفه را آرام كند.

ابن زیاد با حیله گری و تردستی عجیبی وارد كوفه شد،از آنجا كه هنوز اكثر مردم كوفه، انقلاب را تجربه نكرده بودند و تنها شعار می دادند، در عمل نتوانستند انقلابشان را ادامه دهند، بر اثر تبلیغات ابن زیاد و اطرافیانش، به زودی از هم پاشیدند، ابن زیاد عده ای را با پول خریداری كرد و بسیاری را از حكومت دیكتاتوری یزید ترسانید و گروه بسیاری را به زندان افكند. [2] .


كوتاه سخن آنكه: كار به جایی رسید كه مردم جز چند نفر از برجستگان و سران انقلاب، از اطراف مسلم علیه السلام پراكنده شدند، ابن زیاد عده ای از وفاداران انقلاب را كشت و عده ای را زندانی كرد، عده ای دیگر نیز متواری و پنهان شدند، مسلم علیه السلام تنها ماند و در یك جنگ رویاروی و نابرابر دستگیر شده و سپس به شهادت رسید.

به این ترتیب كوفه به طور كامل در تحت سلطه و سانسور و خفقان جلادان ابن زیاد درآمد.


[1] سليمان بن صرد خزاعي، حبيب بن مظاهر، از سران هسته ي مركزي انقلاب بودند، كه براي امام حسين عليه السلام نامه مي نوشستند.

[2] مرحوم محقق مامقاني مي نويسد: «ابن زياد در رابطه با حضرت مسلم (ع) تعداد 4500 نفر از آزادمردان (مانند: مختار، سليمان بن صرد، ابراهيم پر مالك اشتر) را دستگير و زنداني كرد، اينكه از ابن اثير نقل شده: آنها از ترس جان خود به حمايت از حضرت امام حسين عليه السلام نشتافتند و بعدها پشيمان شده و به رهبري «سليمان بن صرد خزاعي» به عنوان «توابين» قيام كردند، صحيح نيست.» (تنقيح المقال، ج 2، ص 63).